سلام ...
بعد از این همه روز ک گذشت ... و نبودم ...
امشب مطالب و کامنت ها رو خوندم و دیدم چقدر من امروز با من اون روزا فرق داره ...
چقدر همه چیز یادم رفته بود ...
چقدر بعضی چیزا خنده دار بوده و بعضی چیزا حال بهم زن ...
و سری چیزایی معما ...
اینکه خیلی چیزا اونوقت ها برام مهم بوده که الان ب قدری تغییر کرده که حتی تغییرش و نبودش تو زندگی من کوچکترین اثری نداشت ...
اثر ناراحتی مثلن... یعنی حتی من تو زمان تغییر هم ککمم نگزید و انگار نه انگار
یعنی حتی از اول مهم نبوده و من خیال میکردم که مهمه و الان ، حالا ... نزدیک به سه سال هست که اتفاقی تو زندگیم افتاد ک خیال کردم مبارکه و از طرف خداست ...
نمیگم نبود ...
ولی الان سر تحویل سال و اذان مغرب ک دعا کردم مث همیشه جواب نگرفتم اتفاقا خلاف همیشه شد ...
ناراحت نشدم ولی برام سوال شد ... اینکه واقعا چ دنیا و خدای عجیبی داریم ...
چقدر خوبه ک بهش توکل کنیم و قبول کنیم تصمیمش رو ...
همیشه توکل کردم ولی از بس چند ماهی بود ک از خودم به شدت دور بودم حس میکردم توکل کردن از یادم رفته و ضعیف شدم ...
اما تقریبا دو ماهه ک میبینم نه من حتی قوی تر از قبل هستم ... خدایا شکرت و خیر رو سر راه هممون بذار
برچسب : نویسنده : chadissamie بازدید : 134